نام:
زویا
نام خانوادگی:
مهدوی
ایمیل:
وب سایت:
من زویا مهدوی هستم.
در اولین روز بهاری خرداد سال یکهزار و سیصد و شصت و هفت در تهران متولد شدم.
پدرم نویسنده و مدرس دانشگاه بود و مادرم یک ارتشی سختگیر اما مهربان.
من و دو خواهرم بنابر تقدیر در خانوادهای تربیت یافتیم که بزرگترین دغدغهی پدر و مادر برای فرزندانشان آگاهی بود و بنابر همین دلنگرانی، سراسر زندگی من مملو شد از کتاب و دنیای من گره خورد به دنیای کتاب هایی که میخواندم.
در بیست سالگی عاشق شدم و ازدواج کردم و از همان زمان بود که یاد گرفتم عاشقانه بنویسم.
ماحصل عشق در زندگی من دو فرزند شد بنامهای باربد و بارانا.
آن ها را مادرانه دوست دارم و در کنارشان زندگی را به تعبیر بهتری می آموزم.
دنیای کودکانهی آن ها عجیب مرا به گذشته میبرد، به روزهای کودکی خودم که حین بازی کردن در اتاق مطالعهی پدرم در میان هجوم کتاب های بی شمارش، رویای نوشتن در من شکل گرفت.
علاقه ام به نوشتن مرا وادار کرد تا علی رغم داشتن دیپلم ریاضی در دانشگاه رشته زبان شناسی و ادبیات را ادامه دهم.
لیسانس مترجمی زبان انگلیسی دارم و فوق لیسانس ادبیات زبان انگلیسی و اکنون در مقطع دکتری، زبان شناسی میخوانم و عاشق یاد گرفتن دانش های جدید هستم.
در کنار نوشتن در دانشگاه ادبیات تدریس می کنم و با کارگاههای نویسندگی رایگان در خدمت کسانی هستم که چون من عاشقانه نوشتن را دوست دارند.
ماحصل نوشته هایم دو کتاب چاپی بنام "خزان بی آذر" و "داروگ" است و داستان های آنلاین زیادی دارم که در فضای مجازی با خوانندگان داستانهایم به اشتراک میگذارم.
من به نوشتن عادت کرده ام، هر روز، هر ساعت، هر وقت ذهنم یاری کند می نویسم و تا جاییکه قلمم مجال دهد روایتگر زندگی انسان هایی هستم که حرفی دارند برای گفتن.